از جمله
فطرياتي كه انسان دارد و زياد هم هست فطرت خدايابي و خداجوئي انسان است. انسان
ذاتاً خداياب و خداجوست. اگر راستي پردهها عقب برود، اگر راستي صفات رذيله در
انسان نباشد يا فروكش كند، نظير آدم تشنه كه در مييابد تشنگي را، آن انسان در مييابد
خدا را. اين قضيهي تعليم و تعلم نيست، قضيهي وجدان است، قضيهي یافتن است.
براي همهي
شما بن بستهايي پيش آمده است يعني انسان بعضي اوقات مي رسد به جايي كه دستش از
همهجا بريده ميشود و ديگر هيچ پناهي به حسب ظاهر ندارد. همان وقت نظير آدم تشنه
در مييابد خدا را.
قرآن شريف
در بيش از ده آيه در اين باره تأكيد دارد و ميفرمايد:
«فإذا
ركبوا فيالفلك دعوا الله مخلصين له الدين فلما نجيهم الي البر اذا هم يشركون»[1]
وقتي كه
انسان در درياست و دريا طوفاني شود، وقتي كه در دريا كشتي او شكسته شود، دست او از
همهي اسباب بريده شود، فران ميفرمايد هركه باشد در آن وقت مييابد خدا را، در آن
وقت است كه به قول قرآن ميخواند خدا را، موحدانه هم ميخواند خدا را، در مييابد
توحيد را. يعني همان وقت كه ميگويد خدا! خدا! توجه به يك خدا دارد نه دو خدا.
يعني در حالي كه همان وقت برايش اثبات ميشود خدا، اثبات ميشود توحيد. در همان
وقت در مييابد خدايي را كه سميع است، خدايي كه بصير است، خدايي كه رئوف است،
خدايي كه كريم و قدير است. يعني مييابد قدرت مطلقه را، مييابد علم مطلق را، مييابد
لطف و رأفت مطلق را لذا خدا خدا شروع ميشود. اين كه در بن بستها ميگويد خدا،
يعني خدايا تو قادري كه مرا نجات دهيو خدايا تو عالمي به حال من. خدايا تو لطف
داري به من. خدايا تو رئوفي. خدايا تو جوادي. و بالاخره در بن بستها يك ذات
مستجمع جميع كمالات را در مييابد. وقتي دريافت خدا را، همان وقت از روي توحيد و
به قول قرآن خالص ميخواند خدا را. صدو بيست و چهار هزار پيامبر با كتابهايشان،
با تبليغاتشان آمدند براي همين كه اين فطرت را زنده كنند يعني اين فطرتي كه در بنبستها
در انسانها زنده ميشود. همهي پيامبران آمدند اين فطرت را زنده نگه دارند.
يعني انسان
را برسانند به يك مقامي، لنسان را برسانند به يك جايي كه هميشه خداياب و خداجو
باشد. و به عبارت ديگر همهي پيامبران، همهي اين محراب و منبرها، همهي اين عبادتها
براي اين است كه انسان هميشه متذكر خدا باشد. سوره طه به اين مطلب اشاره ميفرمايد:
«انني
انا الله لا اله الا انا فاعبدني و اقم الصلوة لذكري»[2]
و من خداي
يگانه هستم. از كجا درك كني خدا يگانه است؟ عبادت كن، رابطه با خدا داشته باش،
نماز بخوان براي اينكه رابطهي با خدا و نماز اين حالت را به تو ميدهد. اين آيه
شريفه ميفرمايد اگر منبر و محراب است براي اين است كه انسان هميشه خداياب و خداجو
باشد. اگر صدو بيست و چهار هزار پيامبر با
كتابها آمدند براي اين ايت كه انسان هميشه دريابد خدا را، فراموش نكند خدا را
نظير آدم تشنه كه در مييابد تشنگي را اين هم هميشه تشنهي محبت خدا باشد. هميشه
با چشم دل ببيند خدا را، هميشه با خدا راز و نياز كند، برسد به يك مقامي كه به قول
قرآن:
«رجال لا
تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكرالله»[3]
ديگر هيچ چيزي پرده براي او نباشد. اگر ما با
چشم دل نميتوانيم خدا را ببينيم، قرآن ميگويد پرده داري. اگر نظر آدم گرسنه نميتواني
درك كني خدا را، بيابي خدا را، خدا در دل تو حكومت نداشته باشد بدان پرده داري. و
الا اگر پردهها كنار برود انسان مييابد خدا را. انسان از نظر فطرت خداجوست . به
عبارت ديگر بالاتر بگويم انسان خداياب است و اين معناي تعليم و تعلم نيست. اين
معناي برهان نظم نيست. اين برهان صديقين نيست. اين برهان حدوث و برهان امكان
نيست. اين وجداني است نه دانستني. معلوم
است وقتي كه انسان يافت گمشدهي خود را، وقتي كه انسان يافت خدا را نظير آدم تشنه
كه در مييابد تشنگي را، در آن وقت در مقابل خدا كوچكي ميكند.
پي نوشت
ها:
[1].سوره
عنكبوت آيه 65 ترجمه: ( اين مردم مشرك و نادان) چون به كشتي نشستند در آن حال تنها
خدا را به اخلاص كامل ميخوانند. و چون از خطر دريا به ساحل نجات رسيدند باز (بخ
خداي يكتا) شرك ميورزند.
[2]. سوره طه آيه 14 ترجمه: منم خداي
يكتا هيچ خدايي جز من نيست . پس مرا بپرست و براي ياد من نماز را بپا دار.
[3]. سوره نور آيه 37 ترجمه: مرداني
كه هيچ كسب و تجارتي آنان را از ياد خدا غافل نگرداند.